همانطور که حتما تا به حال شنیدید، در اپیزود پانزدهم، مرحوم عباس کلهر مهمان پادکست بودند. متاسفانه چند روز بعد از انتشار این اپیزود، عباس کلهر در حادثهی کوهنوردی از بین ما رفت. بخشهایی از صحبتهای ایشان به دلیل محدودیت زمانی در پادکست منتشر نشد. خود او مایل بود که این صحبتها شنیده شود؛ شاید به آگاهی کوهنوردان کمک و از حادثهای پیشگیری کند. در این فایل صوتی بخشهایی از صحبتهای عباس کلهر در مورد حوادث کوهنوردی منتشر میشود که شنیدنش تکاندهنده و درسآموز است. یاد و نامش گرامیباد.
نوامبر امسال، سه کوهنورد اکراینی یکی از مسئلههای کلاسیک هیمالیای نپال را حل کردند: صعود یال جنوبشرقی آناپورنای ۳ به ارتفاع ۷۵۵۵متر. در طی ۴۰سال گذشته چند تیم سعی در صعود این جبههی ۳هزارمتری داشتند که همگی ناموفق بودند. همین تیم اکراینی، سال ۲۰۱۹ تلاشی بر روی این مسیر انجام داد اما به دلیل برف زیاد و ناپایدار مجبور به بازگشت از ارتفاع ۶۳۰۰متری شد. اینبار اما موفق شدند؛ اگرچه برنامه بسیار سختتر از چیزی بود که فکر میکردند. هرکدام بین ۱۲ تا ۱۵ کیلوگرم وزن از دست دادند. در طی برنامه تیم ریسکهای زیادی کرد. قله به شیوهی آلپی و در اولین تلاش صعود شد. رفت و برگشت ۱۸ روز طول کشید، اما آنها برای ۱۲روز آذوقه داشتند. باد شدید تقریبا هر روز آنها را در هم میکوبید. در برگشت از مسیر دیگری فرود آمدند که هیچ اطلاعات یا نقشهای از آن نداشتند. این متن ترجمهی مصاحبهی سایت explorersweb با میخائیل فومین یکی از اعضای تیم ۳نفرهی اکراینیست که توسط پادکست بیسکمپ انجام گرفته است.
فومین در آغوش همسرش در فرودگاه کیف. عکس از Elisabeth Servatynska
میخائیل فومین میگوید: «در دنیای کوهنوردی همه از چالش آناپورنای ۳ مطلع هستند. ما باید تصمیم میگرفتیم که برای این کار آماده هستیم یا نه. بنا به دلایلی اینگونه تصمیمها در روز تولدم گرفته میشود. وقتی که مهمانها رفتهاند و همه در خواب هستند.» برنامههای بزرگ و درسهای آموخته شده ۳ کوهنورد زمستان ۲۰۱۸ برای انتخاب یک برنامه گرد هم آمدند. فومین میگوید: «چند انتخاب پیش رویمان بود. اما آناپورنای۳ برای هر سهی ما از بقیه جذابتر بود و گام مهمی در کارنامهی کوهنوردیمان. بعد از شکست در برنامههای قبلی ما به دنبال یک چالش بزرگ و ماجراجویی واقعی بودیم.» برنامهی قبلی آنها، تلاش برای گشایش مسیر جدید برروی گاشربروم ۱ در سال ۲۰۱۷ با شکست همراه بود. تلاش اول آنها در سال ۲۰۱۹ بر روی آناپورنای ۳ نیز به نتیجه نرسید و تیم متوجه شد برای صعود این جبهه راهی طولانی پیش رو دارد.
«مسیر یال جنوب شرقی آناپورنای۳ آنقدر پیچیدهست که هر تیمی اکسپدیشن نخست را باید فقط یک برنامهی شناسایی در نظر بگیرد. موفقیت بزرگ امسال به این دلیل بود که در اکسپدیشن قبلی، درسهای زیادی آموخته بودیم. درس اول این بود که کجا و چطور پروسهی همهوایی را طی کنیم. امسال در دامنهی آناپورنای۴ همهوایی را انجام دادیم. ۲ شب را هم در ارتفاع ۶۹۰۰متری خوابیدیم که به ما اجازه داد ۲ هفته بدون مشکل در آناپورنای۳ در ارتفاع بالا فعالیت کنیم. تجربهی دوم این بود که تمام مسیرهای ممکن تا انتهای شیب برفی در ارتفاع ۶هزارمتری را شناسایی کردیم. ۱۴۰۰متر شیب تقریبا عمودی که کراکس تاکتیکی مسیر در این بخش بود. و تجربهی دیگر این بود که سوخت و آذوقه مورد نیاز را محاسبه کرده و لوازم فنی برای صعود را طوری انتخاب کردیم که از نظر وزن بهینه باشد.
صعود به شیوهی آلپی همهوایی در دو مرحله انجام شد. مرحلهی اول صعود تا ارتفاع ۵۷۵۰ متری و بعد صعود آناپورنای۴ و ۲ شبمانی در ارتفاع ۶۹۰۰متری. هیچ بارگذاری و کمپ ثابتی در مسیر اصلی انجام نشد. قله هم در اولین تلاش صعود شد تا همانطور که کنراد انکر خواسته بود، آناپورنای ۳ به پاکترین و سبکبارترین شیوه صعود شود.
فومین ادامه میدهد هر سهی ما مهارت و تجربیات گوناگونی داشته و مکمل یکدیگر هستیم. بنابراین ترجیح میدهیم به طور گروهی تصمیمگیری کنیم. به طور مثال نیکیتا بالابانوف رویکردی منطقی و محافظهکار در تصمیمگیریها دارد. من اما قاطعتر هستم و گاهی روی تصمیماتم پافشاری میکنم. اسلاوا (ویاچسلاو) پولژایکو، توانایی شنیدن هر دو نظر و نزدیک کردن دیدگاهها را دارد. این به ما کمک میکند که تصمیمات تاکتیکی به جایی بگیریم که یکی از نقاط قوت تیم سه نفرهی ماست. ویژگی دیگر تیم ما که از کوهنوردان شوروی سابق به ارث رسیده، توانایی رنج کشیدن در سکوت برای مدت طولانیست؛ که در این مسیر برای ما بسیار حیاتی بود. ما مجبور بودیم صبور باشیم، دائما با عدم اطمینان دست و پنجه نرم کنیم، کم بخوریم اما سریع بالا برویم؛ و کارهایی از این دست.
نکتهی قوت دیگر تیم ما حس قوی اسلاوا بود. من هیچ کوهنورد دیگری را ندیدهام که چنین احساس و درک درستی از شرایط برف داشته باشد. او همیشه در یک دستش تبر یخ و در دست دیگرش بیل برف بود. با این دو ابزار در برف پیش میرفت و شیبهای برفی، نقابها و کلاهکهای برفی را بررسی میکرد. در مسیری شبیه به جبههی جنوبی آناپورنای۳ چیزی که سرعت شما را مشخص میکند این است که چقدر سریع و موثر بتوانید با شرایط مختلف برف و یخ روبرو شوید.
صعود ۴۶۰۰ تا ۶۱۰۰متر صعود برف و یخ
در ابتدا کمی صعود ساده در برف داشتیم. در ادامه چندین دهلیز برفی و بعد به روی یال رسیدیم. یالی صخرهای که با برف پوشیده شده بود و بسیار خطرناک و سست بود. صعود این بخش ۴ روز طول کشید. و به خاطر ریزش کمتر و برف سفتتر، اغلب شبها صعود میکردیم. وضعیت این بخش نسبت به سال ۲۰۱۹ سختتر بود چون برف کمتری داشت. همانطور که قبلا گفتم این بخش کراکس تاکتیکی مسیر بود.
از ۶۱۰۰ تا ۷۱۰۰متر، بخش صخرهای در این بخش، ما وارد کراکس تکنیکی مسیر شدیم. در ارتفاع ۶۲۵۰متری یک دودکش افسانهای و معروف وجود دارد که در ویديوی دیوید لاما (اشاره به تلاش ناموفق تیم ۳نفرهی لاما در سال ۲۰۱۶) کاملا مشخص است. این بخش یکی از تکنیکیترین طولهای صعود بود. سختترین مسیری بود که من تا به حال صعود کردهام. تقریبا هر سنگی را که لمس میکردیم میشکست و باید بسیار مراقب میبودیم.
فومین در حال صعود دودکش
در کل از ۶۱۰۰ تا ۶۵۰۰متری کیفیت سنگ واقعا بد بود. فقط چند طول سنگ محکم داشتیم. مابقی مسیر بسیار ریزشی و شکننده بود. در ۶۵۰۰ یک لبهی باریک تیغهای داشتیم که با برف پوشیده شده بود و حتی از شهر پخارا هم پیدا بود. این بالاترین نقطهای بود که تیمهای قبلی به آن رسیده بودند. ما یک شب را روی یک کلاهک برفی در این قسمت گذراندیم. روز بعد دیوارهی بالای این مسیر را صعود کردیم. ۲ روز بخش سنگی (حدود ۲۰۰متر) و دو روز دیگر برای ۴۰۰ متر ترکیبی زمان صرف کردیم. در نهایت به یال منتهی به قله رسیدیم.
تا اینجا موفق شده بودیم مکانهای مناسبی برای شبمانی پیدا کنیم که هر سهی ما میتوانستیم درازکش بخوابیم. اما شب آخر قبل از یال منتهی به قله، شب سختی بود. مجبور شدیم در شیبی ۵۰درجه یک طاقچه درست کنیم که فقط جا برای نشستن وجود داشت. بنابراین روز بعد هر سه خسته و خوابآلود بودیم. برنامه تا اینجا ۹ روز طول کشیده بود.
یال برفی از ۷۱۰۰ تا ۷۵۵۵متر در این بخش هیچ مشکل فنی وجود نداشت. فقط باد شدیدی میوزید و سرد بود. سرعت باد به ۷۰کیلومتر میرسید. سرعتمان خیلی کم بود و ۱.۵ روز طول کشید تا به قله برسیم.
میخائیل فومین (راست) و ویاچسلاو پولژایکو (چپ) بر روی قله
از روز هفتم و ارتفاع ۶۳۰۰متری متوجه شدیم که سرعتمان کمتر از پیشبینی قبلیست و شروع به جیرهبندی آذوقه کردیم. که تصمیم درستی بود چون وقتی به پایین و روی یخچال در ارتفاع ۵۳۰۰متری رسیدیم هم غذا و هم سوختمان تمام شده بود. در نهایت خودمان را به ارتفاع ۵هزار متر رساندیم و آنجا هلیکوپتر ما را به پایین منتقل کرد.
بازتاب اکنون فومین در حال استراحت در سواحل ترکیه است (در زمان انجام مصاحبه). او میگوید: «برنامه به دلیل پیچیدگیهای زیادی که داشت، بیش از آنکه ما فکر میکردیم به طول انجامید. هر روز با معماهای جدیدی روبرو میشدیم که باید با دقت، صبر و حوصله حلش میکردیم. بنابراین برآورد اولیه ما از ۱۲ روز برای رفت و برگشت به ۱۸ روز افزایش پیدا کرد. ما صبر را یکی از ویژگیهای اصلی یک آلپینیست میدانیم و آناپورنای۳ قطعا این ویژگی را به بالاترین درجه ارتقا داد. به همین دلیل ما این مسیر را «صبر» نامگذاری کردیم.» اما بسیار تعجبآور است که هیچ یک از اعضای این تیم قوی، ورزشکار حرفهای تماموقت نیستند. نیکیتا راهنمای کوهستان است و توسط شرکت تجهیزات کوهستان حمایت مالی میشود. اسلاوا ريیس فدراسیون کوهنوردی چرکاسی (اکراین مرکزی) و مربی کوهنوردیست. میخائیل هم متخصص IT است. اسپانسر فومین نیز یک شرکت اکراینی تجهیزات کوهنوردی و طبیعتگردیست.
تیم بعد از برگشت با هلیکوپتر به شهر
برنامهی بعدی
فومین میگوید: «معمولا صعودهای بسیار دشوار روی قلل ۶ و ۷هزارمتری برای اسپانسرها و عموم مردم به اندازهی ۸هزارمتریها، خصوصا اورست و K2 جذاب نیست. با این وجود بخشهایی از جامعه از صعودهای تجاری به ۸هزارمتریها انتقاد میکنند و حامی تیمهای کوچک و صعودهای سبکبار هستند. من صعودهای تجاری را دنیای دیگری میدانم. این قطعا آلپینیسم نیست. این یک جاذبهی (توریستی) گرانقیمت در ارتفاع بالا برای افرادیست که عاشق سلفی گرفتن برای اینستاگرام هستند. اما وقتی یک نفر به شیوهی سبکبار، مسیری جدید بر روی یک ۸هزارمتری را صعود میکند، مثل کاری که مارِک هولچِک در سال ۲۰۱۷ در گاشربروم ۱ کرد، آلپینیسم حقیقی رخ مینماید.» فومین در پایان اشارهای به برنامهی آیندهی تیم میکند: «به دلیل اینکه ما معمولا اسپانسر نداریم، برنامههای خود را از قبل علنی نمیکنیم. به جای آن اول برنامه را اجرا و سپس اعلام میکنیم. مثل کاری که در آناپورنای ۳ کردیم. اما ۲ برنامه در ذهن داریم که هر دو ۸هزارمتریست.»
سال ۱۹۷۰ ژاپن یک اکسپدیشن بزرگ برای صعود اورست راهی نپال کرد. هدف اصلی از این اکسپدیشن ساخت فیلمی از اسکی یوئیچیرو میورا از اورست بود. میورا از گردنهی جنوبی با اسکی پایین آمد، در حالی که یک چتر باز کرده بود تا کمی از سرعتش کم کند. میورا در عرض ۲ دقیقه و ۲۰ ثانیه، نزدیک به ۲هزار متر فرود آمد. اما در انتهای مسیر تعادلش را از دست داد و با خوششانسی بالای شکافهای عظیم یخچالی متوقف شد. این اولین فرود از اورست با اسکی بود. در این اکسپدیشن ۸ نفر جان خود را از دست دادند. میورا در سال ۲۰۰۳ و در سن ۷۰ سالگی، با صعود به اورست در سن ۷۰ سالگی، عنوان پیرترین انسانی که اورست را صعود کرده، از آن خود کرد. مستندی که از اسکی میورا ساخته شد، در سال ۱۹۷۵ اسکار بهترین مستند سال را به دست آورد. در لینک زیر میتوانید این مستند فوقالعاده را تماشا کنید.
در سالهای اخیر Drones یا پهپادها به ابزاری ضروری و لازم برای کوهنوردی حرفهای تبدیل شدهاند. ثبت و به تصویرکشیدن صعودهای شاخص و ساخت مستندهای کوهنوردی، بدون آنها صورت نمیگیرد. پرندههایی که لذت تماشای تصاویری شگفتانگیز برای ما به ارمغان آوردهاند که قبلا امکانپذیر نبود. اما این فقط یکی از غیرممکنها بود که پهپادها ممکن کردند. از کارهای مهم دیگری که این پرندههای خارقالعاده قادر به انجامش هستند، شناسایی و پیدا کردن مسیرهای جدید و بررسی راههای دور از دسترس برروی کوههای بلند است. همچنین پهپادها در عملیات امداد و جستجو هم کاربردهای فراوان و حیاتی دارند.
آندره بارژیل در حال به پرواز درآوردن پهپاد بر روی K2
در تابستان سال ۲۰۱۸ بارتک بارژیل به قراقوروم آمد تا از صعود برادرش آندره به قلهی K2 و فرودش با اسکی که برای اولینبار انجام میشد، فیلمبرداری کند. اما حضور او در منطقه و مهارتش در پرواز پهپاد، باعث نجات جان یک کوهنورد دیگر شد. ریک آلن کوهنورد اسکاتلندی در حین تلاش برای صعود قلهی برودپیک سقوط کرد و ناپدید شد. هلیکوپتر امکان پرواز نداشت و جستجوی زمینی هم بدون دانستن مکان وی امکانپذیر نبود. بارتک با پهپادش او را پیدا کرد و تیم امداد و نجات را به او رساند و باعث نجات جانش شد. بارتک برای ثبت فرود تاریخی برادرش، از ۳ پهپاد برای فیلمبرداری استفاده کرد و از ارتفاع مجاز هم فراتر رفت و آنها را در بالای ۸هزارمتر به پرواز درآورد. آندره نیز در یک اقدام جالب دیگر، به کوهنورد دیگری که در مسیر قلهی k2 دچار حادثه شده بود، با پهپاد دارو رساند.
ارسال دارو توسط پهپاد، آندره بارژیل در K2
اما پرواز پهپادها در ارتفاعات هیمالیا با محدودیتهایی هم همراه است. فواصل زیاد، دمای پایین و هوای متغیر باعث سقوط پهپادها میشود. به طور مثال الکس تکسیکون با پهپادش برای عملیات جستجوی دو کوهنورد مفقود شده، دنیل ناردی و تام بالارد به نانگاپاربات آمد اما با خالی شدن باتری به دلیل سرما، پهپاد سقوط کرد. در تراژدی زمستان گذشته در K2، تیم نجات قصد داشت با پهپاد به جستجوی ۳ کوهنورد ناپدید شده، جان اسنوری، علی سدپارا و خوان پابلو مهر بپردازد. اما سرمای شدید و وزش باد مانع انجام این کار شد. از اینها گذشته در بعضی کشورها محدودیتهایی هم برای پرواز پهپادها وجود دارد. به طور مثال در نپال پهپادهای کوچک فقط مجاز هستند برای فیلمبرداری و تا ارتفاع ۱۲۰متری از زمین و ۵۰۰متری از خلبان پرواز کنند. برای پروازهای بلندتر نیاز به اخذ مجوز دارند. مجوزی که چندان ساده به دست نمیآید و باید در راهروهای ادارات دولتی نپال، چندین روز دوندگی و دستکم ۵هزار دلار هزینه کرد تا به دستش آورد. شرایط در جبههی شمالی اورست که در چین واقع شده، دشوارتر است و خیلی به ندرت اجازهی پرواز به پهپادها داده میشود. اما پروژههای بلندپروازانهای هم در دست بررسیست. به طور مثال شرکتهایی قصد دارند برای انتقال بار و تجهیزاتی مثل کپسول اکسیژن به کمپهای بالا، از پهپاد به جای شرپا استفاده کنند.
نات منینگر جوان ۲۴سالهی آمریکایی بعد از اینکه یکبار به عنوان توریست به نپال سفر میکند و زندگی باربرهای اورست را میبیند، تصمیم میگیرد خودش نقش باربر را به عهده بگیرد و همان کاری را بکند که باربرهای نپالی میکنند؛ همان غذایی را بخورد که آنها میخورند؛ و همان جایی بخوابد که آنها میخوابند. این مستند فوقالعاده، با داستانی تکاندهنده، به درون زندگی باربرهای نپالی میرود و مصايب و سختیهای زندگی آنها را از نزدیک به تصویر میکشد. بعد از دیدن مستند The Porter: The Untold Story at Everest، احتمالا نظرتان در مورد کوهنوردی و قهرمانان پر زرق و برقش عوض خواهد شد.
تصویر صعود یک زن به قلل مرتفع اروپا، آن هم با لباس دوران ویکتوریا برای ما عجیب به نظر میرسد. اما لوسی واکر با همین لباسها، تقریبا تمام کوههای آلپ را صعود کرده است.
مادر لوسی از اسکاتلند به کانادا مهاجرت کرده بود و بعد از آنکه از همسر اولش جدا شد با فرانک واکر ازدواج کرد. لوسی در کانادا و در سال ۱۸۳۶ به دنیا آمد. سه ساله بود که همراه خانوادهاش دوباره به انگلیس برگشتند و در لیورپول ساکن شدند. لوسی فقط ۲۲ سال داشت که به روماتیسم مبتلا شد و دکترش به او توصیه کرد که به کوهنوردی بپردازد. و با همین توصیه، لوسی واکر به یکی از پیشگامان دنیای کوهنوردی تبدیل شد؛ با رکوردهایی عجیب و غریب و دستنیافتنی!
لوسی واکر همراه با راهنمایش، ملچر آندرگ
پدر و برادر لوسی هم کوهنوردی میکردند. برادرش هوراک یکی از بهترین کوهنوردان اروپا بود و بسیاری از کوههای معروف آلپ را برای اولینبار صعود کرده بود. از جمله گرند ژوراس و بلندترین قلهی اروپا، البروس. پدرش او را به ملچر آندرگ (Melchior Anderegg)، راهنمای کوهنوردی سوئیسی سپرد و لوسی تقریبا تمام صعودهایش را با ملچر انجام داد. در سال ۱۸۶۴ اولین کسی بود که قلهی بالمهورن را صعود کرد. بلافاصله به عنوان اولین زن روی قلهی مشهور آیگر ایستاد. و در ادامه قلههای بلند آلپ را یکی بعد از دیگری صعود کرد.
سال ۱۸۷۱ متوجه شد که متا بروورت (Meta Brevoort) کوهنورد زن آمریکایی، قصد صعود ماترهورن را دارد. ماترهورن ۶ سال قبل برای اولینبار و توسط ادوارد ویمپر صعود شده بود اما هیچ زنی روی آن نیاستاده بود. بروورت دو سال قبل تا ارتفاع ۴۰۰۰متری صعود کرده اما به دلیل هوای بد مجبور به بازگشت شده بود. لوسی بلافاصله با مربیاش دربارهی صعود ماترهورن صحبت کرد تا قبل از بروورت بتواند به قله برسد و تابستان ۱۸۷۱ به عنوان اولین زن قلهی ۴۴۷۸ متری ماترهورن را صعود کرد.
در آن سالها ورزشی مثل کوهنوردی برای زنها متعارف نبود اما بعد از این صعود نشریات زیادی به تحسین او پرداختند و مجلهی پانچ شعری در رسای او منتشر کرد.
لوسی واکر ۹۸ برنامهی کوهنوردی در سرتاسر اروپا اجرا کرد و ۱۶ قله را به عنوان اولین زن در آلپ صعود کرد. او در سال ۱۹۱۶ و در سن ۸۰سالگی در لیورپول در گذشت.