برچسب: در جستجوری سندی اروین

در جستجوی سندی اروین – قسمت سوم

سندی اروین در بیس‌کمپ
دوم می ۱۹۲۴ برابر با ۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۳

مرحله‌ی آخر پیمایش مسیر تا بیس‌کمپ اورست، شامل ۵ روز پیاده‌روی طاقت‌فرسا در مسیری سخت و بادهایی که سنگ و خاک را به صورت می‌کوبید، بود. سندی شب‌ها تا ۲ نیمه‌شب بیدار می‌ماند و روی سیستم اکسیژن کار می‌کرد. صبح‌ها هم ساعت ۶:۳۰ بیدار می‌شد و هر روز بین ۲۰ تا ۲۵ کیلومتر پیمایش می‌کرد. ۲۹ آوریل به بیس‌کمپ رسیدند. منطقه‌ای خشک و خشن، بدون پوشش گیاهی که در ۶ هفته‌ی آینده میزبان اکسپدیشن است و حالا با ورود کاروان بزرگ شبیه دهکده‌ای کوچک شده که باربرها، نامه‌رسان‌ها، مترجمان و تاجران مدام به آن رفت و آمد دارند. زندگی و کار در بیس‌کمپ که بیش از ۵۴۰۰ متر ارتفاع داشت، کار راحتی نبود. سندی در یادداشت‌هایش نوشته: “در یک روز عادی، همه مثل کارکنان فروشگاهی بزرگ مشغول کار، چیدمان و طبقه‌بندی بارها هستند. من امروز یکی دو ساعتی روی دوربین بیتهام کار کردم و بقیه‌ی روز را با سیستم اکسیژن لعنتی سر و کله زدم.”
سامرز نگرانی سندی در مورد دستگاه اکسیژن را احساس کرده بود و می‌دید که او تحت چه فشار فزاینده‌ایست. خصوصا که ابزار کار او هم بسیار ابتدایی و اولیه بود. او می‌دانست که به زودی به این دستگاه نیاز پیدا خواهد شد و نگران بود اگر به موقع تکمیل نشود او از برنامه صعود حذف شود.
درست ۱۰۰ سال پیش در چنین روزی، یعنی دوم می، آخرین روزی بود که سندی در بیس‌کمپ بود. آن روز به‌طور کامل روی دستگاه کار کرد و یادداشت مفصلی از جزییات کارهایی که انجام داده، نوشته است. اجاق گازی که ۲ روز پیش برای تعمیر پیش او آورده بودن تعمیر کرد و کرامپون‌های مالوری را نیم اینچ کوتاه کرد: “برای این کار یک‌بار روی دستم میخ کوبیدم و دست دیگرم را سوزاندم. ابزارهایم را تا جایی که می‌شد به کمپ ۳ فرستادم.” او روز بعد به همراه مالوری، اودل و هازارد به سمت کمپ‌های بالا به راه افتاد.

“امیدوارم در ارتفاع بالا نمایش خوبی از خود نشان دهم. در مدت زمانی که در کمپ ۳ هستم باید به خوبی هم‌هوا شوم.”
قرار بود کمپ‌های ابتدایی توسط گورخاها برپا شود، تا انرژِی کوه‌نوردها برای صعود نهایی حفظ شود. ۱۵۰ باربر تبتی شامل زن و مرد و کودک بارها را تا کمپ ۲ حمل کردند.
سوم می به سمت کمپ‌های بالا به راه افتادند. قبل از رفتن، سامرول از همه نمونه‌ی خون گرفت. سندی با افتخار نوشته است: “نمونه من با اختلاف بیشترین درصد گلبول‌های قرمز را داشت. بعد از من اودل خوب هم‌هوا شده بود. امیدوارم این نشانه واقعا خوبی باشد. قرار است اودل و هازارد تا کمپ ۴ در ارتفاع ۷هزارمتر صعود کنند. سندی و مالوری در کمپ ۳ در ارتفاع ۶۵۰۰متری خواهند ماند.”

نویسنده: پیام حمزه‌ای
قسمت قبل

در جستجوی سندی اروین – قسمت دوم

عکسی که سندی از دورنمای اورست گرفته است.

اولین نمای چومولونگما
۱۷ آوریل 1924 برابر با ۲۸ فروردین ۱۳۰۳

سندی و جورج از تپه‌ی کوچکی در پشت کمپ خود بالا رفتند و برای اولین‌بار نمای واضحی از اورست را در دور دست دیدند و با دوربین دوچشمی قله را بررسی کردند. هنوز بیش از ۹۰ کیلومتر با آن فاصله داشتند. این لحظه برای سندی خیلی هیجان‌انگیز بود. او می‌نویسد: “کوه یا حداقل بخشی از آن که ما می‌توانستیم ببینیم، عظمت خیره‌کننده‌ای داشت.”
در کمپ و هنگام صرف شام، اعضای دو تیم برای تلاش نهایی تعیین شدند:
“اودل و جف بروس مامور برپایی کمپ ۵ شدند. نورتون و سامرول تیم حمله‌ بدون استفاده از اکسیژن؛ مالوری و من تیم حمله با اکسیژن؛ اودل، جف، هازارد و بیتهام به عنوان تیم پشتیبان تعیین شدند. من از این‌که با مالوری هم‌طناب شده‌ام، بسیار خوشحال هستم. اما آرزو می‌کنم ای کاش تلاش ما نیز صعودی بدون استفاده از کپسول اکسیژن باشد.”
مشخص نیست این آرزوی سندی از میزان بالای اعتماد به نفس او برای صعود بدون استفاده از کپسول اکسیژن است یا به این دلیل که هیچ‌کس اندازه‌ی او نمی‌دانست این دستگاه جهنمی، علی‌رغم طراحی مجدد و بهینه‌سازی توسط خودش، چقدر غیرقابل اعتماد است. اگرچه بعدها به اودل گفته بود در صورتی صعود به قله ارزش‌مند است که بدون استفاده از وسایل کمکی باشد. روز بعد برای لیلیان (مادرش) نوشت: “من موقتا برای صعود با اکسیژن به همراه مالوری انتخاب شدم. نورتون و سامرول در همان روز بدون اکسیژن صعود می‌کنند. خیلی عالی خواهد شد اگر هر ۴ نفرمان هم‌ز‌مان به قله برسیم! گفتم موقتا چون نمی‌دانم در ارتفاع ۸ هزارمتری چه وضعیتی خواهم داشت. تیم بدون اکسیژن یک روز زودتر از ما از گردنه‌ی شمالی حرکت می‌کند و در ۷۷۰۰ و ۸۳۰۰ کمپ خواهند زد. اما ما فقط در ۸۰۰۰ متر شب‌مانی خواهیم داشت. تا به امروز، آب و هوا خیلی عجیب و غریب رفتار کرده است. هیچ‌کس نمی‌داند که این علامت خوبی‌ست یا نه. برای من افتخار بزرگی‌ست اگر سیستم اکسیژن طراحی شده توسط من به قله برسد. امیدوارم این اتفاق بیافتد. ما احتمالا ۱۷ می به قله خواهیم رسید.”

سندی اروین و مارجری سامرز در تابستان 1923

همان‌طور که در قسمت قبل گفته شد، تصمیم سندی برای رفتن به اورست، دلیلی غیر از کوه‌نوردی و ماجراجویی نیز داشت. دیک سامرز، دوست صمیمی سندی بود. او فرزند هری سامرز، کارخانه‌دار و از بزرگان صنعت فولاد و ورق‌های گالوانیزه بود. چند سال قبل از این، هری سامرز با مارجری تامپسون ازدواج کرده بود. در زمان ازدواج هری ۵۲ ساله و مارجری ۱۹ ساله بودند. این ازدواج دوم هری بود و دیک حاصل ازدواج از همسر اول او. زیاد پیش می‌آمد که دیک، سندی را به منزل‌شان در شمال ولز دعوت کند. سندی از این‌جا با مارجری، نامادری دیک آشنا شد. چیزی نگذشت که سندی و مارجری عاشق یکدیگر شدند و کار رابطه‌ی آن‌ها بالا گرفت. طوری که احتیاط را کنار گذاشته و در انظار عمومی با هم دیدار می‌کردند یا به سفر می‌رفتند. خیلی زود این رابطه‌ی پنهانی برملا و باعث دردسر برای سندی شد. در همین اثنا سندی به اکسپدیشن اورست دعوت شد و این فرصت بسیار مناسبی برای او بود که از این رسوایی فاصله بگیرد. چندماه بعد، مارجری از هری سامرز طلاق گرفت.
ادامه دارد.


نویسنده پیام حمزه‌ای
قسمت قبل